شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند
همان زمان که در آفاقِ عرش،دیده شدی برای قـصـۀ لـولاک،برگـزیـده شـدی
تومیـوۀ مـلکـوتی که درشب معـراج به اذن حضرت پروردگار،چیده شدی
گذاشت،آینه را روبروی وجهخودش قلم به دستِ خدا بود وتوکشیده شدی
توشاه بیت غـزلهای آفـرینـشی و … به شاعـرانهترین شکـل،آفـریده شدی
به دستخـط خـدایت ادامـهدار شـدی هِجا هِجای توتکـثیر شد قصیده شدی
به خاطـرت همۀ عرش را مزیّن کرد بهشت،جامۀ سبزی که داشت بر تن کرد
توآمدی همۀ عـرش ریـسه بـندان شد تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد
زمین بهشت برین و؛بهشت،زهرایی به یُـمن آمـدن توهـم این وهـم آن شد
تـمام عـرش،برایت بـداهه میگـفـتـند توآن قـصیـدۀ نابی که شعـرباران شد
خدا به خاطرنامت سه بیت نازل کرد سـه آیـهای که تـمـام وجود قـرآن شـد
برای مدح تو جبریل،آمد از ملکـوت نگاه کرد، به چشم تو وغزلخوان شد
سـلامِ مـا و سـلامِ خـدا عَـلَی الْـکـوثر
سـلام بـر تو و بـابـای تواَبـاالْـکـوثـر
سلام، کوثر جاری شده به جان زمین سلام انسیه؛ای «حوریهنشان» زمین
خدای توبهزمین دوخت،آسمانهارا بهعـشـق آمـدن توای آسـمـان زمین!
شـب ولادت تــوآفــتــاب مـیتــابـیــد به وقتِ نورتو تنظیم شد زمان زمین
برای مـدت هـجـده بـهـارهـم که شده خداگـذاشته منّت به ساکـنان زمین…
که شـاید از تو بگـیـرند،درس آدمیت ازآسمـان تورسیدی به امتحان زمین
هـزارحیف،که مردود شد زمینِ خدا
همان دمی کهپُر از دود شد زمینِ خدا
زمین نداشتلیاقت که تودرآن باشی اراده کـرد،خدا که در آسـمـان بـاشی
قـرار بود، زمیـن خانـۀ خـودت بـاشد نخواستند و بنا شد که میـهـمـان باشی
بهشت،زیر قدمهای توست مادرجان! خدانخـواست که بین زمیـنـیـان باشی
توگـنـج مـخـفـی پـروردگـار میمانی اراده کرده که بـانـوی بینـشان باشی
به عـشـق «اَشْـهَـدُ اَنّ عَـلی وَلیُّ الله» خودت نخواستی اصلا که دراذان باشی
قـسم به نام تو بانـو؛قـسم به نام عـلی
عـلـی تمامِ تو بود و توهم تـمامِ عـلی